بلاگ مپسا

سبک معماری دیکانستراکشن

معماری رشته‌ای است که به صورت مستقیم از فلسفه الهام می‌گیرد. سبک معماری دیکانستراکشن هم از همین سنت پیروی کرده و بر‌اساس یک مکتب فلسفی به وجود آمده است، پس برای اینکه بتوانید به خوبی با اساس دیکانستراکشن یا همان ساختار‌‌ زدایی آشنا شوید لازم است که ادامه مطلب را بخوانید.

در ابتدا برای اینکه آشنایی مختصری با این مبحث داشته باشید، لازم است اشاره کنیم که این سبک بعد از دوره ساختارگرایی در اروپا شکل گرفت. ساختارگرایی که پیوسته به دنبال رعایت قوانین و الگوها بود و حالا این مکتب، نسبت به تمام قوانین گذشته با دید تردید می‌نگریست و آن را با عناوینی همچون ساختارزدا، ضدساختار و پساساختارگرا هم می‌شناسند.

تفاوت معماری کانستراکشن با معماری دیکانستراکشن

شاید مقایسه این دو سبک، درک کردن هر دو را راحت‌تر سازد.

در قرن بیستم روشنفکرانی همچون میشل فوکو، رولان بارت، ژرار ژنه و ژاک لاکان در حال تئوریزه کردن مکتب ساختارگرایی، یا همان کانستراکشن در فلسفه، علم و هنر بودند.

آن‌ها تلاش می‌کردند با تحلیل نظم درونی هر الگو، به معنای مورد نظر خود برسند. اگر به ساختمان‌ها و برج‌هایی که در دوره معماری مدرن و بر‌اساس سبک ساختارگرایی ساخته شده‌اند نگاه کنید، متوجه این طرز فکر خواهید شد.

ساختمان‌هایی که نماهایش، ساختار طبقاتش، طراحی پله‌ها و آسانسور و دیگر بخش‌هایشان تماما با پیروزی از الگوهایی منظم و دقیق شکل گرفته بودند.

اما همانطور که سال‌ها بعد، متفکرانی همچون ژاک دریدا در فلسفه با این اصول مخالفت کردند، هنرمندان هم دوست نداشتند که از اتفاقات تازه دوران‌شان عقب بمانند.

اگر چه در فلسفه به این مکتب، پساساختارگرایی (Post Constructivism) گفته می‌شود، اما در معماری به دیکانستراکشن معروف است و دلیل این نام‌گذاری به ویژگی منحصر به فردی بازمی‌گردد که در آن شالوده شکنی و بروز خلاقیت برای‌ معماران مکتب مورد نظر در اولویت قرار دارد.

این سبک معماری را بهتر و بیشتر بشناسید

حال که با پیش‌زمینه این مکاتب آشنایی مختصری بدست آوردید، به سراغ اصل مساله بازمی‌گردیم.

در سبک مذکور، اعتقاد بر این است که پدیده‌ها باید موجودیت مستقل خود را داشته باشند. هنگامی که به ساختمان‌های شهرک اکباتان تهران نگاه می‌کنیم، شباهت میان آن بلوک‌ها اگرچه نظم زیبایی را خلق کرده اما متوجه می‌شویم که هیچ هویت مستقلی برای هیچ کدام از آن‌ها وجود ندارد.

مواردی مثل شهرک اکباتان تهران، همان مواردی هستند که خون معماران سبک دیکانستراکشن را به جوش می‌آورد. غیر‌ممکن است آن‌ها به شباهت بین حتی دو اتاق یا دو پنجره رضایت بدهند زیرا همه چیز باید در اصالت و یگانگی تمام خلق شود. آن‌ها هر پدیده معماری را به مثابه یک انسان درنظر می‌گیرند و همانطور که اثر انگشت هیچ فردی مشابه فرد دیگری نیست، در هنر معماری هم باید این اصل رعایت شود.

در این زمینه، جمله معروف «تنها قانون این است که هیچ قانونی وجود ندارد» صدق می‌کند.

کشور آمریکا جایی است که از دهه 1980 میلادی به بهشت هنرمندان پساساختارگرا بدل شد. در معماری، پیتر آیزمن پیشتاز و پیشرو بود، او تلاش می‌کرد تا روح زمانه را در آثارش منعکس کند و اعتقاد داشت که هنر مدرن به آینده و هنر پست مدرن به گذشته نگاه می‌کند، اما معماری روز باید در لحظه کنونی باشد و برای زمانه‌ی خود زیست کند.

مکتب معماری دیکانستراکشن چه ویژگی‌هایی دارد؟

با اینکه معماری ساختارزدا همانند اسمش از قوانین فراری است اما چند ویژگی خاص دارد که برای بسیاری از آثار آن صادق می‌باشند. هیچ معماری خود را به رعایت این اصول ملزم نکرده اما آثار یک رشته، هر قدر هم خلاقانه ساخته شوند و تفکرات آوانگاردی پشت‌شان باشد، باز هم شباهت‌هایی خواهند داشت، از جمله:

۱- ایجاد احساس تعلیق و ناپایداری (در مقابل نظم و تعادل ساختارگراها)

۲- پویا بودن و زاینده بودن طرح‌ها به شیوه‌ای که بخش‌هایی از آن در ذهن مخاطب شکل می‌گیرند.

۳- استفاده متداول از خطوط منحنی و مورب و دوری از خطوط صاف و فرم‌های زاویه‌دار

۴- کولاژ کردن عناصر به ظاهر بی‌ربط به هم

۵- تلاش برای القای معنا و احساسات به وسیله هر عنصر جزئی

۶- احجام و سطوح معلق را در قالب یک مجموعه ترکیب می‌کنند.

اگر چه این سبک، همزمان با دوران تفکر پست‌مدرنیسم شکل گرفت اما تفاوت‌هایی نیز دارد. تفکر پست‌مدرنیسم زمانی به وجود آمد که دنیای اندیشه و فلسفه آماده یک تغییر بنیادین بود و خیلی زود هنر پست‌مدرن هم در ادامه آن شکل گرفت. سینما، نقاشی، داستان و حتی معماری، از پیروان این تغییر بودند.

معماری دیکانستراکشن در دل دوران پست‌مدرن به وجود آمد و بسیاری آن را یکی از زیرمجموعه‌های هنر پسامدرن می‌دانند، اما زمانی که این مکتب معماری را با معماری پست‌مدرن مقایسه کنیم، متوجه تفاوت‌ها خواهیم شد.

معماری پست‌مدرن، تلاش می‌کند که اشکال، فرم‌ها و المان‌های مدرن را با تفکرات و فرم‌های گذشته ترکیب کند. برای معماران این حوزه، گذشته و سنت اهمیت بسیاری دارد و تاکید و تمرکز بر حفظ آن‌هاست.

اما مکتب مورد نظر ما در هنر معماری فقط برای زمان حال خود کار می‌کند. به این معنا که، معماری ساختارزدا در دهه 80 میلادی یک نوع بود و در دهه 90 نوع دیگری شد، در حال حاضر معنای خاص خودش را دارد و در هیچ دوره‌ای شبیه دوره‌های قبلی نبوده است.

به نوعی می‌توان آن را سبکی پیشرو دانست که تلاش می‌کند قوانین را زیر پا گذاشته و با خلاقیت و نوآوری پیش برود.

در دوران هنر مدرن به خاطر اینکه هنر در بسیاری اوقات در خدمت صنعت قرار داشت، هنر کارکردگرا مقبولیت فراوانی داشت. مانند مدرسه باوهاوس که هنرهای دستی و هنرهایی که می‌توانستند به صورت صنعت سود اقتصادی داشته باشند را رواج می‌داد، اما در هنر «ضدساختار» قرار نیست هنری خلق شود که کارکرد خاصی داشته باشد. آثار هنری بر اساس خلاقیت و قوت خیال هنرمند شکل می‌گیرند و پس از خلق شدن برای‌شان کارکرد مناسبی پیدا خواهد شد.

آیا در حال حاضر معماری ساختارزدا وجود دارد؟

واقعیت این است که این معماری عمر خیلی طولانی نداشت و اگر قرار باشد آن را به معنای مکتبی که در دهه 80 و توسط پیتر آیزمن رشد یافت بررسی کنیم، این مکتب متعلق به همان دهه است.

با توجه به استقبال ویژه‌ای که از معماری پست مدرن در دهه‌های بعدی شد، این مکتب اندکی به انزوا رفت. اما اگر بخواهیم آن را به معنای مکتبی بررسی کنیم که در پی شکستن ساختارها و محدودیت‌ها است، این مکتب هنوز هم حیات دارد. اگر در حال حاضر هم یک معمار بخواهد خلاف جریان حرکت کند و بر پایه خلاقیت خود اثری را خلق کرده و آثارش هویت و موجودیتی مستقل داشته باشند، او یک معمار دیکانستراکت خواهد بود.

در تاریخ معماری هنرمندانی که پیرو این مکتب و تحت تاثیر پیتر آیزمن بودند، در دهه 90 میلادی مکتبی را تحت عنوان «فولدینگ» شکل دادند.

با هنرمندان این سبک آشنا شوید

معماران ساختارزدا متعدد هستند و در هر کشوری تعدادی معمار مشهور بوده‌اند که با خلق چند اثر خود را به این جنبش الحاق کرده‌اند، اما این چند نفر مشاهیر مکتب مذکور هستند:

فرانک گهری زمانی که موزه طراحی ویترا را خلق کرد، نشان داد که سیال بودن و معلق بودن فرم در معماری به چه معناست.

مرکز هنرهای بصری وکسنر توسط پیتر آیزمن مشهور طراحی شد. شکل نوینی که از ستون‌ها، سرستون‌ها، پله‌ها و دیوارها ارائه شد، الهام بخش بسیاری از معماران جهان بود.

مثال سوم، پارک لاویلت پاریس بود که به دست برنارد چومی ساخته شد. این سازه، خلاقیت را برای دوستداران معماری معنا کرد. عظمت سازه، نوع ارتباطی که با محیط اطرافش برقرار می‌کند، متریالی که مورد استفاده قرار گرفت و ترکیب کردن مجموعه‌ای از شکل‌های هندسی مختلف، از جمله مزیت‌های زیبایی‌شناسی این بنا هستند.

در تاریخ هنر، اندیشه و علم، فراوان‌اند مکاتبی که در یک دوره با استقبال کم‌نظیری مواجه شده‌اند اما با گذشت چند سال دچار افول گشته‌اند. سبک معماری دیکانستراکشن نیز در دهه 80 میلادی اوج گرفت و یک دهه افت محبوبیت پیدا کرد. اما این سبک هنوز هم الهام بخش بسیاری از معماران است و کم نیستند آثاری که در دنیای معماری ساخته می‌شوند و به وضوح یادآور بناهای مشهوری هستند که در دهه 80 به دست معماران مشهور یاد شده ساخته می‌شدند.

در آخر جمله‌ای را از پیتر آیزمن بزرگ ذکر می‌کنیم که روح این مکتب معماری پست‌مدرن است. او گفته بود: در زندگی ما آدم‌ها، تقابل حرف اول را می‌زند. وضوح در مقابل ابهام، زشت در برابر زیبا، ثبات و بی ثباتی، فایده دار بودن در مقابل بی فایدگی، دروغ و راستی، پایداری در مقابل تزلزل و … مثال‌هایی از این مساله هستند. اما ما نمی‌توانیم در زندگی خود از یکی از این تقابل‌های دوتایی برای پنهان کردن یا انکار کردن دیگری استفاده کنیم.

در هنر معماری نیز شرایط دقیقا همین‌گونه می‌باشد. وجود این تقابل‌ها و دوگانگی‌ها در معماری موجب شده‌اند تا تجلی‌گاه زندگی ما باشد، بنابراین هیچ‌گاه نباید این مفاهیم را در هنر پنهان کرد و تضاد و تقابل را باید به صورت عریان به نمایش گذاشت.

 

مپسا | نرم‌افزار آنلاین حسابداری پروژه ساخت و ساز

ثبت نام رایگان

[تعداد: 3   میانگین: 4/5]