مدیریت و رهبری پروژه
مفهوم مدیریت و رهبری دو مفهوم پیچیده هستند و نه میتوان آنها را کاملا از یکدیگر جدا دانست و نه میتوان مانند هم معنایشان کرد.
در بسیاری از دانشگاههای تراز اول جهان این مفاهیم مورد تحلیل و بررسی جدی پژوهشگران قرار گرفته و سخنرانان و مشاوران زیادی در اقصی نقاط دنیا درباره این موضوع صحبت میکنند. کسی که به عنوان مدیر پروژه یا رهبری پروژه استخدام میشود و شروع به کار میکند باید اصول ویژهای را به کار بگیرد.
مپسا در این مطلب تلاش میکند تا مهمترین و کاربردیترین اصول این کار را تشریح نماید و به کسانی که میخواهند این توانایی و مهارت را بیاموزند کمک کند تا کارشان را به بهترین شکل انجام دهند.
مدیریت پروژه چیست؟
مدیریت پروژه به این معناست که با سازماندهی درست عوامل تولید و برنامهریزی کامل و منعطف برای خط تولید یا فروش به سوددهی پروژه افزوده شود. مدیر پروژه ضمن اینکه درک و شناخت کاملی بر روی تمام بخشها و تمام پرسنل به دست میآورد، کانالهای ارتباطی مورد نیاز را به روشهایی مدرن ترسیم نموده و بین این بخشها رابطه مورد نیاز را ایجاد مینماید.
افزایش بهرهوری در منابع تولید شامل: نیروی انسانی و تجهیزات تولید از دیگر کارهای مهم و اساسی مدیر پروژه است. او باید هر کارمند را در مکان درستی قرار دهد و به شیوهای علمی از او بیشترین کار را انتظار داشته باشد. البته مفهوم «گرفتن بیشترین کار از نیروی کار» در ادبیات مدرن مدیریت پروژه به معنای استثمار نیروی کار و زور گفتن به او نیست. بلکه با برنامهریزی درست برای او و معین کردن زمانهای کار و استراحت و آموزش به این مهم میرسد.
یکی دیگر از کارهای مدیر پروژه توجه به بخشهای تحقیق و توسعه شرکت است. او با رشد و تقویت این بخش باعث میشود تا هر کدام از قسمتها سهم بیشتری در هدف اصلی شرکت که همان کسب سود است ایفا کنند.
رهبری پروژه چیست؟
رهبری پروژه اگر چه تمام وظایف مدیر پروژه را در برمیگیرد اما اصول مهمتری را نیز به کار میگیرد. تمرکز این مقاله بر روی همین مفهوم است.
بعضی از پژوهشگران بر این مساله تاکید دارند که قدرت رهبری اساسا یک ویژگی ذاتی است و اگر کسی این توانایی را در خود نداشته باشد، ممکن است بتواند با آموزش و تمرین مقداری به آن نزدیک شود اما نباید انتظار زیادی از چنین شخصی داشت.
اما در مقابل افراد برجسته زیادی هم وجود دارند که رهبری را در دو حالت ذاتی و اکتسابی دستهبندی میکنند و معتقدند که این دو هیچ تفوق و برتری خاصی نسبت به یکدیگر ندارند. در حالت سوم هم کسانی هستند که خصوصیات ذاتی و اکتسابی را در این امر در کنار هم موثر میدانند و میگویند کسی که خصوصیاتی در خود میبیند که بتواند نقش یک رهبر پروژه را ایفا کند باید با مطالعه و تمرین خود را به یک شخص موفق بدل کند.
در هر صورت، شما ممکن است موافق یکی از این 3 نظر گوناگون باشید و باقی نظرات را رد کنید. این مساله بر عهده خود شماست و کاری که ما میخواهیم انجام دهیم معرفی کردن اصول رهبری موفق است.
یک رهبر پروژه موفق چه ویژگیهایی دارد؟
چند نفر از رهبران برجسته دنیا را میشناسید؟ هر کدام از آنها در چه زمینهای کار کردهاند؟ آیا به نظر شما اگر جای آنها را تغییر میدادند و یکی را از سیاست به ورزش و دیگری را از هنر به اقتصاد میبردند آیا باز هم شاهد درخشش آنها میبودیم؟
رسیدن به پاسخ قطعی سوال آخر شاید سخت و شاید هم غیرممکن باشد. پس اجازه دهید ویژگیهای یک رهبر خوب را در 2 نفر از بهترین رهبران پروژههای دنیا بررسی کنیم.
استیو جابز، رهبر پروژههای کسب و کار اقتصادی
استیو جابز از جمله رهبرانی است که در کتابهای آموزش رهبری همواره از او به عنوان یک فرد پیشگام نام برده میشود. استیو جابز نه تنها با تاسیس کارخانه اپل توانست میلیاردها دلار پول خلق کند، بلکه در پروژههای دیگری هم درخشید.
اگر با استودیوی «پیکسار» که در زمینه تولید انیمیشن فعال است آشنا باشید، شاید عجیب باشد اگر بدانید که جابز سهم مهمی در رونق کار آنها داشته است. سری انیمیشنهای «داستان اسباببازی» که از جمله کارهای درجه یک آنهاست نتیجه حمایتهای مالی و مشاورههای مدیریتی استیو جابز است که بعدا هم سهام این استودیو را خرید.
استیو جابز همواره بر این تاکید داشت که یک رهبر پروژه ارزش و اهمیت هر پدیده را میداند. او مثالی از زندگی خود میزند و میگوید:
«من در دوران دانشجویی مجبور شدم که یک کلاس عمومی را انتخاب کنم و آن واحد را بگذرانم. در میان تمام گزینههای پیشرو، کلاس خط توجه من را جلب کرد. با حضور در کلاسهای آموزش خط توانستم درک خوبی نسبت به انواع خط پیدا کنم. سالها بعد وقتی در حال طراحی و ساخت مکینتاش بودیم من برای اولین بار توانستم فونتهای مختلفی را برای این وسیله طراحی کنم. اگر من در دوره دانشجویی خود آن کلاسها را طی نکرده بودم شاید هیچگاه فونتها در اختیار کاربران مکینتاش و یا ویندوز هم نبود و یا شاید به این شکل نبود».
بنابراین یک رهبر پروژه باید با دقت تمام به محیط کار، رفتار پرسنل، اتفاقات پیشبینی نشده برای موسسه و … توجه نماید و سعی کند از هر یک ایدهای برای پیشرفت و توسعه پیدا کند.
کارلو آنچلوتی، رهبر دنیای ورزش
کارلو آنچلوتی در حدود 20 سالی که در دنیای فوتبال به عنوان سرمربی تیمهای مختلفی مثل: رجینا، یوونتوس، میلان، چلسی، رئال مادرید، بایرن مونیخ، ناپولی و اورتون کار کرده است، خود را به عنوان یک رهبر یا لیدر برجسته معرفی نموده است.
کارلو آنچلوتی با بسیاری از سرمربیان درجه یک دنیا فرق دارد و آن فرق هم، سبک منحصر به فردی است که در رهبری خود نشان میدهد. کارلو آنچلوتی در کتاب مشهورش «رهبری با آرامش» به 3 ویژگی مهم برای یک رهبر پروژه اشاره میکند:
الف. رهبر کسی است که باید در طول هدایت پروژه بیشترین آرامش و اعتماد به نفس را در خود احساس کند. من در سختترین لحظات شغلیام، در بسیاری از اوقات که تیمم در دقیقه 90 و در شرایطی قرار داشت که نتیجه را واگذار کرده بودیم، همین ویژگی را در خود حفظ کردم. بسیاری به شوخی میگویند تو هرگاه بازی را آغاز میکنی انگار که 2 بر 0 جلو هستی و کوچکترین استرس یا اضطرابی در تو دیده نمیشود.
همین آرامش و خونسردی است که من را تاکنون به یکی از رهبران موفق در صنعت فوتبال تبدیل کرده است. صنعتی که سالانه میلیونها یا حتی میلیاردها دلار در بخشهای مختلف خود پول خرج میشود.
ب. دومین کاری که من همواره در کارم انجام دادهام، این بوده که تیم خود را و اعضای پروژه خودم را شبیه یک خانواده در کنار هم قرار دادهام. به هر تیمی که رفتهام، اعضا را مجبور کردهام تا در کنار هم ناهار بخوریم. از کارکنان بخش رختشویی و آبدارچیها تا بازیکنان تیم و … همه در کنار هم باید غذا بخورند.
ج. یکی دیگر از مهمترین وظایف رهبر پروژه این است که از اعضای گروه خود در برابر مدیران ارشد موسسه یا مالک آنجا محافظت کند. شما باید سپر بین پرسنل و مدیریت (یا سرمایه گذاران) باشید. هیچ وقت اجازه ندادهام مالک تیم باعث ناراحتی یک از بازیکنان یا اعضای فنی تیم من شود. همیشه خود را بین آنها قرار دادهام و اگر نقدی یا سرزنشی وجود داشته، آن را برای خود خریدهام.
کارلو آنچلوتی با این 3 ویژگی به خوبی سبک رهبریاش را ترسیم نموده و حتی تاکید هم دارد که این اصول برای یک سازمان و موسسه تجاری نیز باید اجرا شوند.
یک رهبر پروژه چگونه قلبهای کارکنانش را تسخیر میکند؟
تا اینجا از زبان کارلو آنچلوتی و استیو جابز ویزگیهای عمده و اصلی را برای تبدیل شدن به یک رهبر پروژه موفق بررسی کردهایم. الهام گرفتن از تمام پدیدهها، حفظ آرامش و تصمیم گرفتن در این حالت، مسئولیتپذیری و محافظت از اعضا و البته، تبدیل گروه به یک خانواده کاری 4 موردی بودند که در سخن آنها دیدیم.
اما در پایان، 2 نکته جزئیتر را هم معرفی مینماییم.
- خودتان باشید تا به شما احترام گذاشته شود.
یکی از رفتارهایی که گاها از سوی بعضی رهبران پروژه رخ میدهد و باعث ناراحتی کارکنان زیر دست میشود، نقش بازی کردن از سوی آنهاست.
گاهی دیده میشود که یک رهبر پروژه میخواهد نقاب یک فرد قلدر و پرهیبت را بر صورت بگذارد و چون در زندگی شخصیاش واقعا چنین فردی نیست از سوی اطرافیان مورد قبول واقع نمیشود. اگر نتوانید خود را به دیگران بقبولانید، نمیتوانید قلبهایشان را تسخیر کنید.
پس همان چیزی که خودتان هستید را به آنها نشان دهید و مطمئن باشید در این گونه موارد صداقت مهمترین سیاست است. اگر چه توصیه هم نمیشود که ساده باشید و بدون سیاست پیش بروید اما طوری رفتار کنید که تحمیلی نباشد زیرا نباید دیگران از شما بترسند.
اگر در سازمانی کار کرده باشید که مدیر یا رهبر پروژهاش فردی قلدرمآب باشد، حتما از ضعفهای مدیریتی فراوان آن موسسه آگاه هستید.
به عبارتی دیگر، طوری باید رفتار نمایید که حضور شما باعث افزایش انگیزه برای کار کردن و ایجاد محیطی پر انرژیتر در موسسه شود. اگر حضور شما باعث ترس یا استرس در دل پرسنل شود عملا سازمان را به ورطه سقوط انداختهاید و بهرهوری را به کمترین حد خود خواهید رساند.
در پایان اینگونه نتیجه میگیریم که مهمترین تفاوت بین یک مدیر پروژه و یک رهبر پروژه در این است که پرسنل و اعضای تیم عاشق رهبر پروژه هستند. مدیر پروژه میتواند محبوب کارکنان خود باشد یا نباشد و در صورتی که حتی مورد نفرت اعضا نیز قرار بگیرد، کسی احتمالا او را برای این مساله بازخواست نخواهد کرد.
اما یک رهبر پروژه باید محبوب قلبهای پرسنل خود باشد و حضورش در محل کار آنها را تشویق به بهرهوری بیشتر کند.
مپسا | نرمافزار آنلاین حسابداری پروژه ساخت و ساز |
---|
پاسخ دهید